افراد خلاق،خلاقیت به چه معناست؟ افراد خلاق چه ویژگیهایی دارند؟ برخی افراد بر این باورند که خلاقیت ویژگی یا قابلیتی است که همهی ما در کودکی و نوجوانی داشتهایم.اما به مرور زمان آن را از دست دادهایم. عدهای دیگر فکر میکنند خلاقیت تواناییای است که افرادی نادر دارای آن هستند و دیگران هیچگاه قادر به کسب آن نیستند. افرادی نیز باور دارند که همهی مردم خلاقیت دارند و تنها چیزی که نیاز دارند این است که آن را رشد دهند و فرصتی برای شکوفاییاش پیدا کنند. اما واقعا چه چیزی افراد خلاق را از دیگران متمایز میکند؟ برای پاسخ دادن به این پرسش ابتدا باید بدانیم از آنجایی که هیچ گونه فردِ خلاقِ معمولی ای وجود ندارد. تنها برخی ویژگیها و رفتارهای افراد بسیار خلاق است که رازگشای این معما است. به این ترتیب، در ادامه ۱۸ کاری که افراد خلاق به روشهای متفاوتی انجام میدهند، را معرفی میکنیم.
تفکر خلاقانه
خلاقیت روشهای رازآمیز و اغلب متناقضی دارد. تفکر خلاقانه یک ویژگی پایدار و تعیینکننده در برخی شخصیتها است. اما ممکن است بر اساس موقعیت و بستر موجود تغییر کند. سر و کلهی انگیزش و ایدهپردازی اغلب خیلی اتفاقی و از ناکجاآباد پیدا میشود و آن زمانی که بیش از همیشه به این دو نیاز داریم، گموگور میشوند. تفکر خلاق نیز نیازمند شناخت پیچیدهای است و با این حال کاملا جدا از روند اندیشیدن عمل میکند.
اگر بخواهیم از دید روانشناسی صحبت کنیم، انواع شخصیتهای خلاق را به سختی میتوان شناسایی و مشخص کرد. بیشتر به این دلیل که چنین شخصیتهایی پیچیده و متناقض هستند و به دوری جستن از عادات و روزمرگی متمایلترند. همچنین این مقوله تنها شامل یک کلیشهی شخصیتی از هنرمند رنجکشیده نیز نمیشود، بلکه هنرمندها ممکن است واقعا افراد پیچیدهتری باشند. تحقیقات نشان داده است که خلاقیت مستلزم به هم پیوستن چندین ویژگی، رفتار و تاثیرات اجتماعی روی یک فرد است.
دکتر اسکات بَری کافمَن، مدیر علمیِ مؤسسهی قوهی تخیل در دانشگاه پِنسیلوانیا، در مصاحبهای با نشریهی خبری اینترنتیِ هافینگتن پُست میگوید: در واقع برای افراد خلاق هم دشوار است که خودشان را بشناسند. زیرا شخصیت خلاق از شخصیت غیرِخلاق بسیار پیچیدهتر است. در شخصیتهای خلاق بیشتر چیزهایی که بیشتر به چشممیآیند تناقضات شخصیتی این افراد است. همچنین افراد خیالپرداز، معمولا افکار پریشانتری دارند.
آنها خیالپردازی میکنند
افراد خلاق علیرغم چیزی که معلم سوم دبستانشان به آنها گوشزد کرده است. باور دارند که خیالپردازی به هیچ وجه وقت تلف کردن نیست.
به گفتهی کافمن و ربهکا ال. مکمیلان، روانشناس، که به کمک هم مقالهای با عنوان قصیدهای در وصف خیالپردازیِ مثبت و سازنده نوشتهاند. پرسهزنی ذهن میتواند به روند تولید خلاقه کمک کند. البته بسیاری از ما بنا به تجربیاتمان میدانیم که بهترین ایدههایمان ظاهرا خیلی اتفاقی و هنگامی که ذهنمان جایی دیگر بوده است. پیدا شدهاند.
گرچه خیالپردازی ممکن است بیفکری به نظر برسد. یکی از مطالعات انجام شده در سال ۲۰۱۲ نشان داده است که این کار در واقع میتواند شامل حالتی از درگیری شدید ذهنی باشد. خیالپردازی میتواند منجر به اتصالات و بینشهای ناگهانی شود. زیرا به توانایی ما در یادآوری اطلاعات در مواجهه با حواسپرتیها ارتباط دارد. عصبشناسان همچنین دریافتهاند که روندهای ذهنی درگیر در خیالپردازی، با روندهای ذهنی درگیر در تخیل و خلاقیت یکسان است.
افراد خلاق همهچیز را مشاهده میکنند
جهان برای مردم خلاق در حکم یک صدف است. آنها همه جا و در هر موقعیتی فرصتهایی را میبینند و مدام در حال جمعآوری اطلاعاتی هستند که تغذیهای برای حالات خلاقانهشان هستند. همانطور که به دفعات از هِنری جِیمز، نویسندهی آمریکایی، نقل شده است. نویسنده کسی است که هیچ چیزی از دیدش پنهان نمیماند.
جوآن دیدییِن ، نویسندهی آمریکایی، همیشه و همه جا یک دفترچه همراه داشت و میگفت که مشاهداتش را پیرامون افراد و رخدادها یادداشت میکند تا در نهایت بتواند از آنها به عنوان روشی برای شناخت بهتر پیچیدگیها و تناقضات ذهن خودش استفاده کند.
دیدییِن در مقالهای با عنوان پیرامون همراه داشتن دفترچه مینویسد: دفترچههایمان ما را لو میدهند. زیرا هرچند ما وظیفهشناسانه همهی چیزهایی را که در اطرافمان میبینیم ضبط میکنیم. مَخرجِ مشترکِ همهی چیزهایی که میبینیم همیشه، به طور شفاف و بیشرمانهای، منِ کینهتوزِ خودمان است. ما اینجا از دفترچهای برای استفادهی عمومی حرف نمیزنیم که حاویِ مجموعهای ساختاریافته از تفکرات و اندیشههای قابل احترام و دلپذیر و مایه افتخارمان باشد. بلکه دربارهی چیزی خصوصی صحبت میکنیم، دربارهی تکههای ریزی از رشتههای افکار که کوچکتر از آن هستند که مورد استفاده قرار گیرند. مجموعهای سرگردان و غیر قابل تمیز که تنها برای شخص نشانهگذار آن دارای معنا و مفهوم است.
آنها (افراد خلاق)زمانهایی کار میکنند که بیشترین بهرهوری را دارند
بسیاری از هنرمندان بزرگ میگویند که بهترین کارهایشان را صبح خیلی زود یا آخر شب انجام میدهند. ولادیمیر نابوکوف رماننویس روس-آمریکایی، به محض اینکه از خواب بیدار میشد. ساعت ۶ یا ۷ صبح، شروع به نوشتن میکرد و فرانک لوید رایت، آرشیتکت و طراح داخلیِ اهل آمریکا، ساعت ۳ یا ۴ صبح از خواب بیدار میشد و چندین ساعت کار میکرد و دوباره میخوابید. فرقی نمیکند چه ساعاتی، اما افرادی با کارهایی خلاقانه اغلب میدانند که چه زمانهایی ذهنشان شروع به کار میکند و در نتیجه روزشان را طبق آن برنامهریزی میکنند.
آنها زمانهایی را در تنهایی میگذارنند
رولو مِی، روانشناسِ وجودگرایِ اهل آمریکا مینویسد: برای باز گذاشتن راه خلاقیت، هر فردی باید ظرفیت استفادهی سازنده از تنهاییاش را داشته باشد و بر ترس از تنها بودن غلبه کند.
هنرمندان و افراد خلاق اغلب به عنوان افراد منزوی دستهبندی میشوند و با اینکه شاید مسئله این نباشد. انزوا و تنهایی میتواند کلید خلق بهترین کارهایشان باشد. از نظر کافمن، این موضوع با رویاپردازی مرتبط است. زیرا ما باید زمانی را برای تنها بودن در اختیار خودمان قرار دهیم تا ذهنمان امکان پرسه زدن را پیدا کند.
او میگوید: شما باید با ندای درونتان ارتباط برقرار کنید تا در نهایت قادر به بیان آن شوید. اگر با خودتان تماس برقرار نکنید و دربارهی خودتان تامل نکنید، یافتن ندای خلاق درونتان دشوار خواهد بود.
آنها موانع زندگی را به نفع خودشان برمیگردانند
بسیاری از داستانها و آهنگهای تمثیلی در طول تاریخ از درد و رنج فراوان و دلشکستگی بسیار الهام گرفتهاند و جنبهی مثبت چنین چالشهایی این است که میتوانند کاتالیزور خلق آثار هنری بزرگ شوند. یکی از حوزههای نوظهور روانشناسی به نام شکوفایی پساحادثهای، بیان میکند که بسیاری از مردم میتوانند از سختیها و حوادث سالهای ابتدایی زندگیشان در جهت رشد و شکوفایی خلاقانه و پایدار در زندگی استفاده کنند. به طور خاص، محققان دریافتهاند که حوادث زندگی میتوانند به افراد کمک کنند تا در زمینههایی مانندِ ارتباطات بین فردی، معنویت، قدر دانستنِ زندگی، قدرت فردی و مهمتر از همه در مورد خلاقیت،یافتنِ فرصتهای تازه در زندگی بهره ببرند.
کافمن میگوید: بسیاری از افراد میتوانند از این موضوع به عنوان سوخت محرکی استفاده کنند که برای دستیابی به دیدگاه متفاوتی از واقعیت، نیاز دارند. آنچه در زندگی این افراد رخ داده است این است که دیدگاه آنها نسبت به دنیا، به عنوان محلی امن یا به عنوان جایی خاص، در برههای از زمان، در هم شکسته و باعث شده است یک گام به عقب بردارند و به محیط پیرامونشان با دیدی تازه و نو بنگرند. این زاویهی دید جدید شرایط را برای بروز خلاقیت مساعد میکند.
آنها به دنبال تجربیات تازه هستند
افراد خلاق عاشق این هستند که خودشان را در معرض تجربیات، احساسات و حالات ذهنی تازه قرار دهند و این گشادگی، پیشگوی مهمی از خروجیها و نتایج خلاقانه است.
کافمن میگوید: آغوش گشودن به سوی تجربههای نو همواره قویترین نشانهی دستاوردهای خلاقانه است. این شامل جنبههای مختلف و متعددی میشود، اما همهی آنها به هم مرتبط هستند: کنجکاوی فکری، جستوجوی هیجان، پذیرش هیجانات و همچنین پذیرا بودن نسبت به تخیلات. چیزی که همهی اینها را با هم جمع میکند، محرکی برای کشف شناختی و رفتاریِ جهان است، هم دنیای درونتان و هم دنیای بیرونتان.
آنها شکست میخورند
کافمن میگوید: قدرت تحمل، پیشنیاز موفقیت در خلاقیت است. انجام کارهای خلاقانه اغلب به صورت روندی از شکستهای پی در پی توصیف میشود تا در نهایت چیزی را پیدا میکنید که ماندگار میشود. به همین دلیل است که افراد خلاق، یا دستِ کم آنهایی که موفق شدهاند، آموختهاند که به شکستهایشان چندان اهمیتی ندهند.
استیوِن کاتلِر ، یکی از نویسندگان وبسایت فوربس، در نوشتهای با عنوان انیشتین، نابغهی خلاق مینویسد: افراد خلاق شکست میخورند و بهترینهایشان بیشتر از همه شکست میخورند.
آنها سوالات بزرگ میپرسند
افراد خلاق به طرز سیریناپذیری کنجکاوند. آنها زندگی امتحان شدهای را انتخاب میکنند و حتی با بالاتر رفتن سنشان هم، حس کنجکاویشان را نسبت به زندگی حفظ میکنند. این افراد چه از طریق مکالمات فراوان و چه از طریق پرسهزنی ذهنی، به دنیای پیرامونشان نگاه میکنند و میخواهند بدانند چرا و چگونه دنیا به این صورت است.
آنها مردم را مشاهده میکنند
به این دلیل که افراد خلاق، به طور طبیعی مشاهدگر و دربارهی زندگی دیگران کنجکاوند، اغلب عاشق این هستند که مردم را نگاه کنند و حتی ممکن است بعضی از بهترین ایدههایشان را از این راه به دست آورند.
کافمن میگوید: مارسل پروست تقریبا همهی عمرش را به مردمنگری گذراند و مشاهداتش را یادداشت میکرد. این مشاهدات و یادداشتها در نهایت سر از کتابهایش درآوردند. برای بیشتر نویسندهها، مردمنگری بسیار بااهمیت است. آنها مشاهدهگران دقیقی از طبیعت انسان هستند.
آنها ریسکپذیر هستند(افراد خلاق)
بخشی از انجام کارهای خلاقانه، ریسکپذیری است و بسیاری از افراد خلاق با خطر کردن در جنبههای مختلف زندگیشان به رشد و شکوفایی میرسند.
استیون کاتلر در فوربس مینویسد: ارتباط عمیق و بامعنایی میان ریسک کردن و خلاقیت وجود دارد و این چیزی است که اغلب نادیده گرفته میشود. خلاقیت، عمل خلق چیزی از هیچ است و نیازمند آن است که قمارهایی که در وهلهی اول بنا بر تخیل خود آنها را در پیش گرفتهایم، نزد عموم هم بیان کنیم. این کارِ افراد ترسو و خجالتی نیست. زمان تلف شده، آبروی از دست رفته و پول خرج شده، همگی از عوارض جانبیِ خلاقیتهای ناکام هستند.
آنها(افراد خلاق) زندگی را به چشم فرصتی برای نشان دادن خودشان میبینند
فِرِدریش ویلهِلم نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی، بر این باور بود که زندگی و دنیا را باید به چشم اثری هنری نگریست. افراد خلاق بیش از سایرین چنین دیدی دارند و همواره به دنبال فرصتهایی برای بیان خودشان در زندگی روزمره هستند.
کافمن میگوید: بیان خلاقانه همان خودبیانگری و تجلی خود است. خلاقیت چیزی بیش از بیان فردیِ نیازها، آرزوها و ویژگیهای خودتان نیست.
آنها علایق حقیقیشان را دنبال میکنند
افراد خلاق ذاتا باانگیزه هستند. یعنی انگیزهشان برای عمل کردن، به جای آرزوی تشویق یا معروفیت، از میلی درونی نشأت میگیرد. روانشناسان اثبات کردهاند که افراد خلاق از فعالیتهای چالشبرانگیز انرژی میگیرند که از نشانههای انگیزشِ ذاتی است. مطالعات نشان دادهاند که تنها فکر کردن به دلایل درونی برای انجام یک فعالیت، ممکن است برای تقویت خلاقیت کافی باشد.
ام.اِی. کالینز و تِرزا ام. آمابیل در کتابی با عنوانِ راهنمای خلاقیت مینویسند: افراد خلاقِ برجسته مسائل چالشبرانگیز و ریسکی را انتخاب میکنند و با علاقه با آنها درگیر میشوند و به این ترتیب حسی قوی از قدرتمند بودنِ ناشی از توانایی استفاده از استعدادهایشان را تجربه میکنند.
افراد خلاق از محدودهی ذهنی خود خارج میشوند
کافمن میگوید یکی دیگر از اهداف خیالبافی این است که به ما کمک کند از دیدگاههای محدود خودمان بیرون بیاییم. و روشهای دیگرِ اندیشیدن را کشف کنیم که میتواند یکی از عواید مهم کار خلاقانه باشد.
کافمن میگوید: خیالبافی برای این به وجود آمده است تا به ما کمک کند که اینجا و اکنون را رها کنیم. شبکهی مغزیای که مرتبط با خیالپردازی است، همان شبکهی مغزیای است که با نظریهی ذهن هم مرتبط است. من دوست دارم نام آن را شبکهی مغزی تخیل بگذارم. این شبکه به شما اجازه میدهد که خود آیندهتان را تجسم کنید. اما به شما این امکان را نیز میدهد که تصور کنید دیگران به چه چیزی فکر میکنند.
تحقیقات همچنین نشان دادهاند که ایجاد فاصلهی روانی، یعنی از دیدگاه فرد دیگری به موضوع نگاه کردن یا فکر کردن به یک پرسش به گونهای غیرواقعی یا ناآشنا، نیز میتواند به اندیشیدن خلاقانه کمک کند.
آنها سررشتهی زمان از دستشان درمیرود
افراد خلاق درمییابند هنگامی که در حال نوشتن، رقصیدن، نقاشی کردن یا بیان خودشان به هر نحو دیگری هستند. احساس غوطهور شدن در کارشان یا همان حسی را دارند که به آنها کمک میکند در بالاترین سطح از تواناییهایشان اثری را خلق کنند. تچان حالتی روانی است که در آن فرد از اندیشیدن خودآگاه فراتر میرود و به حالتی تشدیدیافته از تمرکز و آرامشِ بدون تلاش میرسد. هنگامی که فردی در این حالت است. عملا نسبت به هر گونه فشار یا حواسپرتی درونی یا بیرونی که بتواند مانع از عملکردش شود، ایمن خواهد شد.
هنگامی در این حالت قرار میگیرید که فعالیتی را انجام دهید که هم از آن لذت میبرید. و هم در آن مهارت دارید و در عین حال شما را به چالش هم میکشد. همانطور که هر کار خلاقانهای اینگونه است.
کافمن میگوید: افراد خلاق نه تنها آنچه دوست دارند را، پیدا کردهاند. بلکه به مهارتی در آن رسیدهاند که بتوانند در آن کار غوطهور شوند و حالت تچان را تجربه کنند. این حالت نیازمند تطابقی میان مجموعهی مهارتهای شما با کار یا فعالیتی است که مشغول آن هستید.
آنها اطرافشان را پر از زیبایی میکنند
افراد خلاق سلیقهی بسیار خوبی دارند و در نتیجه از اینکه اطرافشان را با زیبایی پر کنند، لذت میبرند.
مطالعهای که در مجلهی روانشناسیِ زیباییشناسی، خلاقیت و هنرچاپ شده است نشان میدهد. که موسیقیدانها، شامل موسیقیدانهای ارکسترها، مدرسهای موسیقی و تکنوازها، حساسیت و پاسخگویی بالایی نسبت به زیباییِ هنری دارند.
آنها(افراد خلاق)نقاط را به هم وصل میکنند
اگر تنها یک چیز وجود داشته باشد. که افراد بهشدت خلاق را از دیگران متمایز کند. توانایی دیدن فرصتها در جاهایی است که دیگران نمیبینند. یا به عبارت دیگر، بصیرت! بسیاری از هنرمندان و نویسندگان بزرگ گفتهاند که خلاقیت در حقیقت توانایی وصل کردن نقطههایی به یکدیگر است. که دیگران شاید هرگز به فکر وصل کردنشان نیفتاده باشند.
استیو جابز می گوید:
خلاقیت تنها وصل کردن چیزها به یکدیگر است. هنگامی که از افراد خلاق میپرسید چطور این کار را انجام دادهاند. آنها کمی احساس گناه میکنند چون واقعا کاری انجام ندادهاند. بلکه فقط چیزی را دیدهاند که پس از مدتی به نظرشان واضح آمده است. در واقع آنها فقط توانستهاند تجربیاتشان را به هم متصل کنند و چیزهای تازهای بسازند.
آنها همواره چیزهایی را تغییر میدهند
کافمن میگوید که گوناگونی تجربیات، بیش از هر چیز دیگر، برای خلاقیت حیاتی است. افراد خلاق دوست دارند چیزها را تغییر دهند. چیزهای تازهای را تجربه کنند. و از هر چیزی که زندگی را یکنواختتر میکند. دوری کنند.
کافمن میگوید: افراد خلاق تنوع بیشتری در تجربیاتشان دارند و عادت کردن قاتل گوناگونیِ تجربیات است.
افراد خلاق برای تمرکز حواس وقت میگذارند
افراد خلاق ارزش یک ذهن شفاف و متمرکز را میدانند، زیرا کارشان به آن وابسته است. بسیاری از هنرمندان، کارآفرینان، نویسندگان و سایر کسانی که کارهای خلاقانه میکنند. مانند دِیوید لینچ، از مدیتیشن به عنوان ابزاری برای دسترسی به خلاقانهترین حالات ذهنشان استفاده میکنند.
علم نیز این ایده را که تمرکز حواس واقعا میتواند به روشهای متعدد، قدرت مغز را تقویت کند، تایید میکند. مطالعهای در آلمان در سال ۲۰۱۲ نشان داده است که روشهای مدیتیشن خاصی میتواند اندیشیدن خلاق را ارتقا بخشد. همچنین تمرینات تمرکز حواس باتقویت حافظه و تمرکز، ارتقای سلامت عاطفی، کاهش استرس و اضطراب و بهبود شفافیت روانی مرتبط است. و همهی اینها منجر به بهبود تفکر خلاق میشوند.